به نام خدا
نامهای به رهبر گرامی از نام یک سرباز قدیمی
به جناب حجتالاسلام آقای علی خامنهای
سبحان پروردگار خدایی را که به انسان نه فقط به اندازه توانستن، که به اندازه داشتن مسئولیت داد و درود بر پیامبر رحمت و سلام بر علی (ع) نماد عدالت و درود بر حسین (ع) نماد غرور.
اجازه فرمایید تا با تأسی به مولا علی (ع) بدون لکنت زبان با شما سخن بگویم.
قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در ۱۳۵۸/۹/۱۲ به تصویب ملت ایران رسید و مهم اصول آن قانون، اصل ولایت فقیه را در خود جای داد. من هم به عنوان فردی مؤمن و متعهد به قانون، در آن زمان که در سختترین شرایط، جنگ و چالشهای بزرگ کشور را تهدید میکردند، در انتخابات مربوط به قانون اساسی و خبرگان قانون اساسی شرکت کردم و همراه با شخص رهبر اول آن زمان، امام خمینی شرایط خاص آن زمان را با قبول مسئولیتهای فقیه متمرکز پذیرفتند. بنابراین رهبر اول با مسئولیت شرایط خاص خود، مسئولیت ولایت فقیه را پذیرفت. و خبرگان قانون اساسی نیز مسئولیت شرایط خاص خود را پذیرفتند و بر این اساس و چالشهای اکثریتی حاصل از انتخابات، مردم توانستند نمایندگان خود را و رهبر را (هرچند به صورت موقت) از بین مراجع قانونی و واجد شرایط در اصول ۵ و ۱۰۷ و ۱۰۹ برگزینند.
ولی ورود من در این عرصه و طرح پرسش صرفاً برای یادآوری قانون اساسی و بررسی شرایط خاص آن نیست، بلکه ورود من و سرپیچی همزمانی بازنگری به تصویب ملت در تاریخ ۱۳۶۸/۴/۶ قوت بازنگری و چون در امروز بازنگری انجام پذیرفته و نه تنها تصویب ملت را نداشت، بلکه برخلاف مفاد قانون اساسی مصوب ۱۳۵۸/۹/۱۲ ملت این کم را کاسهگزار معتقد بود که لازمالاجرا نیست و لذا امکان عمل به سه گانه بودن آن از رهبر میبایست دارای سه شرط مربوطه باشد.
اگر فرض کنیم که جنابعالی هماکنون دارای سه شرط مذکور هستید، فقط تا تاریخ ۱۳۶۸/۴/۱۴ قوت مرجعیت وجود دارد. لذا سوال اساسی اینجاست چگونه جنابعالی به عنوان رهبر خیرخواه حضرتعالی فاقد شرایط مرجعیت بودید. لذا سوال اینست که چگونه راضی شدید به دخالت در قانون اساسی چنین مسئولیتی را بپذیرید؟ اگر پاسخ اینست که امام خمینی با شما این مسئله را حل کرده است، مشخص میگردد که جناب امام (ره) هم از اصول قانون اساسی تخطی کرده و با اختیار خود داشته ثانیاً امام خمینی نمیتوانسته از قانون اساسی تخطی کند.
در پاسخ شما، کمیسیون مجلس خبرگان رهبری که در افقاش عضویت نیز داشت امام خمینی گفتند «اگر قوانین کشور دچار خلل شود به خاطر جنگ و مسائل خاصی بود و از این پس باید قوانین کشور اداره شود» (نقل به مضمون). لذا امام خمینی نیز به اختیار خود چنین حقی را نداشته، نه حق تخلف از قانون را داشته و نه بنا داشته که قانون را تخلف کند.
۲. با آنکه امام خمینی گفته بود فقیه عادلتری از آیتالله منتظری، به نظام و حوزههای علمیه گرمی میدهد و نظام از نظرات ایشان برخوردار است، باید چند سال صبر کرد. بدون هیچ حکم قانونی ایشان به منزل خود زندانی میمانند و عملاً مرکز نظام و حوزههای علمیه از آن مرجع معظم تهی میشود. و این همان دور شدن حاکمیت به دلیل عدم درک جامعه پیرامون از جستجوی یک مرجع دینی دیگر گشتم. اگر بدانید در یکی از روایات رسمی جامعه مدرسین، به شما به عنوان نماینده و جایگزین امام خمینی رأی ندادند، و متن آن حجت میشود جنابعالی واقعاً فاقد شرایط مربوط به مرجعیت میباشید. بنابراین چگونه مراجع، این شرایط شما را برگزیدهاند؟ من دلیل در مورد شما تردید دارم. اول بهخاطر نامه مرجع ۱۳۶۸/۴/۱۴ و دوم بهخاطر شرایط خاص آن نامه، و سوم بهخاطر عملکرد شما که در مقام “حجتالاسلام” خطاب کرده بودید در حالی میدانیم که در زمان رهبری امام، همواره “حضرت آیتاللهالعظمی” خطاب میشد.
اکنون با فرض اینکه پاسخ و راهنماییهای حضرتعالی در مورد ۲ سوال مطرح شده اقناعکننده باشد، سوال دیگری در مورد مسائل سیاسی و روابط خارجی دارم، و برای روشن شدن مطلب، آن را در دو بخش تنظیم میکنم:
الف – سیاست خارجی
۱. شما خود ۳ اصل عزت و حکمت و مصلحت را برای تنظیم سیاست خارجی اعلام نمودید و باید ترکیب مناسبی از اصول یاد شده بتواند در سمتدهی سیاست خارجی مؤثر باشد. آیا ترکیک آنها در مورد آمریکا قابل اجرا نیست؟!
۲. بسیاری از شخصیتهای نظام در خصوص مسائل جهانی و آمریکا به شما مطالبی گفتهاند. از جمله آقای دکتر جواد ظریف که با حضور شما در تقدیم پیام نمونههایی از بیان نمودند. آیا بهنظر نگفتند که شما میتوانید برای مذاکره و برقراری روابط با آمریکا تجدید نظر کنید؟ و اگر از فرصت استفاده کنید، نه آنکه آمریکا را دشمنی ناپذیر معرفی کرده و عملاً کلاً سوال را بیپاسخ بگذارید. سالیان از تاریخ این اعتقاد و موضعگیری توسط آقایان کلینتون و خاتمی، تا عملکرد گذشته آمریکا در قبال ایران، فرصتهایی ایجاد شده، که بهجای بهرهبرداری، تبدیل به استفادههایی برای دشمنان منافع ملی کردهاید؟
۳. همانگونه که قبلاً سیاست را میدانند، سیاست را بازی و سیاستمداران و رهبران را بازیگر نمینامند و کار آنها را بازیگری نمیدانند. اگر این عبارت دست ناپخته برخی نویسندگان و برخی بازیگران برای دفاع از منافع خویش و هنر خویش است، برای مقام رهبری قابل پذیرش نیست. آمریکا نمیخواهد با نظام بازی کند، بلکه برای تأمین منافع خود دارد. لذا آیا بهتر نیست برای دفاع از منافع ملی در خصوص آمریکا بازی پاک کرد و صورت مسئله را حل کرد؟! آیا شما هم مشکل دیپلماسی و سیاست خارجی دارید؟ آیا شما هم به جای بازیگری و چرخاندن …
۴. آیا اینهمه فقر که بخش عظیمی از مردم ایران و بسیاری از مردم نگرانش هستند، فقط ناشی از تحریمهاست؟ آیا مسئولان میتوانند با این فقر لجاجتی در اداره این روند نداشته باشند؟ آیا در نظام تربیتی و آموزش و پرورش و حوزههای علمیه، توجه جدی به فرهنگ ملی و هویت ایرانی و اسلامی نشده است؟ آیا مسئولان میتوانند این همه واقعیتها و دردهای اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی را نادیده بگیرند؟ آیا مسئولان باید همچنان شعار بدهند و به شخصیت خود آسیب نمیزنند؟
۵. شما به درستی، موضعگیری رئیس جمهور آمریکا را که گفته بود «کشورها یا با ما هستند یا با ما دشمناند» مورد اعتراض قرار دادید و گفتند ایران نه با شما هست نه تلویزیون شما را میبیند. اما آیا قابل تصورست که ملت ایران با سیاست شما در رابطه با آمریکا کاملاً مخالف باشند و شما این مخالفت را نادیده بگیرید؟! آیا ملت ایران هم نظر شما را در سیاست با آمریکا دارند؟!
من برای تحلیل و ارزیابی دقیق، نه از جانب خود، بلکه از جانب بسیاری از دوستان اهل فکر، ارزیابی میکنم، شما در سیاست خارجی ایران عملکرد مطلوبی نداشتهاید. به شخص من مربوط نیست، ولی ارزیابی آنچه در تحلیلهای ملی ارائه میشود، نشان میدهد شما در مسائل سیاست خارجی و کار سیاستورزی فاقد مدرک بالاترین مدرک علمی در سیاست هستید. در غرب اگر کسی در قضاوتی غیرفنی و غیر علمی، نتیجهای دهد که منجر به بحران ملی شود، مسئولیت قانونی دارد. در این صورت اگر همین منطق را بپذیریم، شما فاقد صلاحیت لازم در این حوزه هستید.
من بر اساس همین دلایل ضمن سپاس از خدمات شما، در نهایت ناچارم بگویم: شما فاقد صلاحیت لازم در رهبری هستید. دلیل عمده هم این است که بهجای بیان واقعیتها و گفتوگو و مشورت، تصمیمات را تنها بر اساس نظر شخصی خود میگیرید و به مشورتهای ملی توجه نمیکنید.
من در برابر این وضعیت، اعلام خطر میکنم. غیورانه اعلام میکنم که شما در دفاع از منافع ملی، سیاستی را در پیش گرفتهاید که نه تنها در برابر آمریکا کارآمد نبوده، بلکه موجب تحقیر ملت ایران نیز شده است.
شما نمیتوانید تنها با تأکید بر شعارهای ضد آمریکایی، از مسئولیتهایی که قانون اساسی برای رهبری تعیین کرده، شانه خالی کنید. اگر مردم ایران را باور دارید، پس باید در سیاست خارجی تجدیدنظر کنید. در غیر این صورت، باید پاسخگوی تاریخ باشید که چرا در شرایطی که جوانان هوشیار، سیاسی و غیور این ملت میتوانستند آیندهای بهتر بسازند، آن را به بازی گرفتید؟
۵. در مورد تأکید قرار میدهید، اما شما که مدیریت این ملت را عهدهدارید، آنها را بی سیاست و یا بیغیرت میدانید. چگونه ممکن است از یک طرف اکثر قریب به اتفاق ملت را بیغیرت و بی سیاست بخوانید و از طرف دیگر، ملت را بزرگ بدانید و خود را خادم آنان؟ در این صورت ادامه دهید، و اگر نظرتان بر عزل ملت است، پس حتماً باید پاسخ دهید که از چه زمانی این ملت بر خود شوریده و بر شما شوریدهاند؟! و آیا به نظر شما بیتوجهی و نادیده گرفتن رأی آنان، مشکلی را حل میکند؟! و آنگاه که شما مستقیماً مردم را به برخورد با آمریکا و …
۶. براستی، میدانید طبق اصل ۹۲ قانون اساسی حتی هنگامیکه حضرت ولیعصر (عج) که به حکم قانون دستگیر و بازداشت و زندانی او نیز باید بر اساس ضوابط مدون و رسمی باشد، پس چگونه است که در رأس یک حکومت مردمی، دفاع از منافع ملی این مملکت، نظارت قانونی ندارد؟! چگونه اجازه میدهید که چنین نظری مطرح شود و آنرا نهی نکنید؟ و جواب نمیدهید؟
۷. آیا جنابعالی وقوع یک جنگ جدید را منافع اهداف و برنامههای نظام ارزیابی میکنید؟ البته اگر منافع ملی را در یک کشور وارد و یک حادثه غیرقابل جبران بر کشور تحمیل شود، آیا نباید آمادگی خود را از هماکنون برای شرایط جهانی و موقعیت جدید اعلام کنیم؟ آیا فکر نمیکنید که بیتوجهی به این مسائل میتواند صدمات غیرقابل جبرانی به کشور وارد کند؟ و اگر جنگ جدیدی تکرار این قبیل مسائل به حضرتعالی خدایی ناکرده لطمه وارد کند.
۸. باید استخضار دارید که ملت بزرگ ایران، ما را گذر است و از رسمهای سنتی عبور میکند. اگر چه حق دارد از وقوع یک فاجعه جدید نگران باشد. آیا شما نمیدانید تاریخ مورد نظر به آنها اطمینان نمیدهد؟ آیا شما نمیدانید که ملت باید به آیندهاش اطمینان یابد که حکومت میداند فقط مأمورم و معذور نیست، بلکه «مسؤول و نتیجه» نیز هست؟ اگر چنین حکومتی مسئولیت اعمالش را نپذیرد، در برابر یکدیگر، مردم از آن عبور میکنند.
تاریخ ملت از مواضع متعصب عبور کرده، و از دهها فاجعه مشابه به سلامت گذشته است. ملت حافظه ملی خود را از دست نداده، جملهای کافی است. ملت اگر در برابر خطر، بیدار نباشد، زمینگیر خواهد شد، و اگر ما هم از ملت عقب افتادهایم، چه بگوییم؟! آیا جو امنیتی پاسخ ماست؟ و اگر این جنگ، ۵ سال هم طول بکشد، ما چه خواهیم گفت؟!
بالاخره اگر ملت خواهان صلح بود و فاجعه مکه را که گفتهایم اگر از صدام هم بگذریم، از آن نخواهیم گذشت، ولی بعدها عربستان تبدیل شد به متحد جهان اسلام و ما در نهایت، فعال سفارت آمریکا در ایران و به گردش گرفتن دیپلماتها و سفارتها را مثل زمان شاه انجام دادیم، آیا این ملت را به محاکمه نمیکشیدیم و نمیگفتند که فرشهای طلائی را از دست دادیم و در آستانه آغاز به کار آقای ریگان بیانیه توقف الجزایر را پذیرفتیم؟
۹. البته، فکر نکنید که در خصوص جنگ، شما هم مانند من فکر کنید، چون من فقط الفبای سیاست را میدانم و حضرتعالی علم جنگی و راهبرد سیاسی در جنگ دارید. من از حمله تحمیلی عراق علیه ایران و با توجه به آگاهی و فسادهای که در مسئولین بسیاری در عراق وجود داشت، پاسخگو بودن عملکرد خود در قبال ملت ایران در مسئولیت ادامه جنگ، میلیاردها دلار خسارت باقی گذاشت، و از آنجا که هنوز پاسخ قانعکنندهای داده نشده، همچنان این مسئولیت باقی است. آیا نمیپذیرید که مدیریت سیاسی امروز اسرائیل پذیرفتنی نیست؟ و امروز هزاران…
۱۰. چنانچه امکانپذیر باشد تدبیری اتخاذ فرمایید که منافع ملی ایران با منافع ایندو ترورلوژیک در تعارض قرار نگیرد، زیرا بازتاب و صدمات سیاسی و مضر منافع ملی خواهد بود. مثلاً دولت افغانستان مسئولیتپذیر شد، ولی بهخاطر منافع یا حساسات ایندوترولوژیک برای دفاع از گروهی جدا میشود. پس در سیاست خارجی، باید بررسی شود چه زمانی چه حمایتی را از آقای ربانی میکردند… نگذارید در چه جاهایی که توسط طالبان و یکهای تروریستی، علیه ایران جنگ تحمیلی شود و هزینه و عاقبت هم نتیجه کار را در تشکیل دولت ملی افغان…
۱۱. در مورد فلسطین که البته یک سرزمین اسلامی است و ملت مسلمان آن نیم قرن در آوارگی و هجرت بسر میبرد، آیا واقعاً نمیتوان حدی از سرنوشت ملت فلسطین را مشخص کرد؟ چرا مسلمانان هند و فلسطین تفاوت هست که یک ملت توسط مسلمانان به رسمیت برسد، و یکی نه؟! آیا نمیتوان سیاست ایندوترولوژیک اجبار کرده که باید مسلمانان بروند از آنچه با الفبای سیاست اسلامی و غیر اسلامی، و نظر جنابعالی در حذف آقای یاسر عرفات و از مسیر خارج شدن او، همراه شود؟!
جنابعالی در سیاست خارجی خود به جای سیاست مستقل اسلامی، به نوعی با تاکتیک خاص سیاسی عمل کردید، در حالیکه همین ملت هوشیار است که چرا با آمریکا تعارض دارید و اگر تعارض دارید، چرا با الفبای سیاست صحیح، چرا باید این همسویی با اقلّی از تعارضات برقرار شود، نیست. اگر چنین استنباطی صحیح نیست، باید این همسویی یا لااقل عدم تعارض تبیین شود.
۱۲. آیا زمان آن نرسیده که در انتخاب متحدان استراتژیک تجدید نظر کنیم؟ تا آنجا که ما میدانیم (البته در چارچوب الفبای سیاست)، دولتهای سوریه و روسیه و لبنان در جبهه متحدان استراتژیک ما محسوب میشوند و در عمل هم حمایتهایی از ایران و مواضع ایران کردهاند، ولی آیا واقعاً میتوانند متحدان راهبردی ما باشند؟ ظاهر الامر بسیاری از مواضع و رفتارهای روسیه با اهداف مستقل ملی ایران همخوانی ندارد.
انقلاب تاکنون در مواضع جهانی، سریعاً اعلام نظر میکرد و چه بسا در نظر معصومان «سکوت از اول انقلاب تاکنون جایز نبوده» است. ولی الان چرا در خصوص حمله آمریکا به عراق، حمله به لبنان، حمله به سوریه، حمله به یمن، و حتی در خصوص منافع ملی در خلیج فارس، نه جایی اعلام نظر میشود و نه ادعای حمایت از مسلمانان میکنیم؟! اگر حمله آمریکا به ایران یک جابجایی در مرزها و یا در مناطق مرزی ایجاد کند، و اگر کار به سازمانهای بینالمللی بکشد، چه موضعی خواهیم گرفت؟ آیا نباید متحدان ما بدانند که ما بر مبنای حق و عدل و منطق ا…
ب – سیاست داخلی
۱. آیا اصل ۱۵۹ قانون اساسی را که مقرر میدارد تشکیل دادگاهها و تعیین صلاحیت آنها منوط به حکم قانون است را مطالعه فرمودهاید؟ و آیا اصل ۱۱۰ قانون اساسی که اختیارات رهبر را احصاء نموده بررسی نمودهاید؟ اگر آری، پس چرا قانون تأسیس دادگاه ویژه و ضوابط آن بهعنوان یک نهاد استثنایی و دادگاه ویژه روحانیت ایجاد گردید؟ و آیا همانگونه که در حکم امام (ره) آمده، قرار بود برای زمان و شرایط خاص باشد، یا دائمی و خارج از چارچوب قانون اساسی؟ و آیا همانگونه که در تاریخ ۱۳۸۱/۶/۲۶ دادگستری تهران اعلام کرد، که به است…
۲. مگر شما نمیفرمایید که تضعیف مجلس جایز نیست؟ آیا دخالتهای رسمی شما در امر قانونگذاری مهمترین عامل تضعیف مجلس نیست؟ شما با تجویز کدام اصل قانون اساسی به مجلس نامه نوشتید و
۳. در قانونگذاری در مورد صلاحیت منازع مانع کردید؟ شما میدانید که شورای نگهبان، حضرتعالی را عین قانون میداند؟ و مسئولیتها را به شما میسپارد؟ و شما خود را مکلف نمیدانید؟! اگر در موضوع تأیید صلاحیتها به شورای نگهبان سپرده شده، پس چرا این نهاد خود را از ملت نمیداند؟ چرا نمایندگان رد صلاحیت شده، نمیتوانند از خود دفاع کنند؟ چرا در شرایط ناعادلانه باید حذف شوند و به جای آنان، افرادی خاص وارد مجلس شوند؟ آیا در مجلس نباید مردم و نخبگان نمایندگی داشته باشند؟ و اگر شما در جریان این ظلم آشکار و تبعیض بی…
۴. شما اختیار دارید که مجلس خبرگان را به دلیل فقدان رأی آزاد انتخاباتی کاملاً دموکراتیک و آزاد، و تمام مردم و نخبگان و احزاب، نظارت بر مسؤولیت شورای نگهبان و رهبر نداشته باشند، بیخاصیت نمایید؟ من نمیدانم که امام خمینی (ره) این نظارت را برای چه نهادی قرار داد؟ و آیا خبرگان رهبری، اگر فقط نقش تأییدکننده داشته باشند، و عملاً نظارت نکنند، پس نظام سیاسی و امور مردم چگونه اصلاح میشود؟ اگر همانها که در رأس هستند، نظارت ناپذیر باشند و در جایگاه خود باقی بمانند، پس ملت چه کند؟ و اگر این ملت در سختی زندگی …
۵. حضرتعالی به جناب آقای احمد جنتی، بهخاطر نپذیرفتن فرزند خود و کناررفتن تبلیغ کردید، اما انتظار یک ملت برای کنارگذاشتن شاخههای نژادی را به رسمیت نشناختید؟ اگر ملت متضرر شد، چه باید بکند؟ اگر حال نهادهای حکومتی و حاکمیتی را ببینید، میفهمید که سهم ملت چقدر کم است، و به صورت کلی اگر یک انتخاب بزرگ برای جمهوری اسلامی بماند، آیا باید بر پایه جمهوریت و رأی مردم باشد یا خیر؟ و اگر چنین است، چرا نمایندگان، برخی از نمایندگان اکثر با صراحت از اصلاحات و حضور حداکثری سخن میگویند، ولی خودشان نمیپذیرند که نتیجه…
۶. حضرتعالی بر مبارزه با فساد اقتصادی در مقام سخن تأکید میفرمایید، ولی آیا شاید نتیجه سیستمی که بهوجود آوردهاید نیست؟ آیا نمیدانید چه کسانی از نزدیکان شما و از اعضای دفتر خود شما در این
مسئله متهم مشترک! آیا نمیدانید افراد نه به اتکای قدرت، بلکه به اتکای جایگاهشان که پستهای کلیدی در نهادهای گوناگون، مجلس خبرگان، یا مسئولیتهای را بطور رسمی یا غیررسمی دارند، از انتقاد و حتی اعتراض مردم در امان نیستند؟ آیا نمیدانید که برخی، مسئولیتهای خطیر را گرفته و در عین حال بهدلیل فقدان شفافیت عملکردشان در تصمیمگیریها، مسئولیتی ندارند و پاسخگو نیستند؟ آیا این مسئله، همان چیزی نیست که مردم را نگران کرده است؟ آیا با این شرایط میتوان به مردم اطمینان داد که مسؤولان دلسوزانه و از س…
۴. با تایید آقای خاصی، مردم خرداد رای نمیدادند، آیا آنکه به سخن «برای رضای مردم نه برای خشم مردم» اصرار دارد، نمیداند که با تایید او مردم در انتخابات بعدی به مشارکت نمیآیند؟! و این نه بیاحترامی به مردم، که نشانه بیاعتمادی آنان به انتخاب آزاد و اثرگذار است.
حضرتعالی در سیاست خارجی، هم جناب آقای خاص و هم جناب آقای خاص را مشاور میدانید، در حالی که یکی بر حفظ تعهدات و تعامل جدی تاکید دارد، زیرا آنرا اجتنابناپذیر میداند، و دیگری بهصورت علنی اعلام میکند که اصلاً این مسیر را قبول ندارد. علاوه بر این، مسئولیتهای مهمی به این افراد دادهاید که مستقیماً در امور اجرایی، اقتصادی، سیاست خارجی، امنیتی و اطلاعاتی کشور مؤثرند. اگر ما نیز چنین تحلیل کنیم که کشور توسط مشاوران خاص اداره میشود، آیا از منطق قانون و اساسی جمهوری اسلامی پیروی کردهایم؟ آیا همان…
شما در سال ۱۳۸۸ مطابق با قانون و بدون حمایت نظامی، حمایت کردید، و در سال ۱۴۰۰ نیز حمایت کردید، در حالی که شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم کاملاً تغییر کرده بود. و حال آنکه حمایت عمومی از شما کاملاً تغییر کرده است، ولی باز هم تأیید صلاحیتها براساس نظر همان افراد صورت میگیرد. اگر از نظر سنجیها و افکارسنجیها بگذریم، از نظر نتیجهگیری و بازخورد انتخابات، که نظام شما را تأیید نمیکند. و تنها چهار درصد دیگر خواهند گفت که شما فقط از شش درصد حمایت مردم برخوردار بوده و نود و چهار درصد دیگر، خواهان تغییراتند.
۵. اساساً مسئله اعتماد، اگر هم ادعا شود که بالاتر از خرداد ۷۶ حضرتعالی برای اعتماد ملت ایران رأی داشتهاید، نمیتواند با این همه شکاف ملی و طبقاتی و فرهنگی و اعتقادی و اخلاقی، ادامه پیدا کند و اگر این اعتماد را انکار کنید، نتیجه آن شکاف بیشتر خواهد شد، و هرچه به ارائه عمومی نسبت به ادامه حکومت شما، در دل ملت قابل قبول نخواهد بود.
۶. جنابعالی در طول فرصت دولت اصلاحات و حتی انتهای هدف ملت، سخنانی از امام نقل کردید، گفتید میزان «محبت مردم» است، و نه رأی مردم! حال آنکه در تجربهای مشابه در سالهای گذشته، بارها نقل قول امام خمینی توسط خود ایشان و یا اطرافیانشان بهدرستی رد شد. آیا بهنظر شما رأی ملت برای اداره کشور، از محبت ملت کمتر است؟ و آیا رأی ملت در تعیین سرنوشت خود، نشانه محبت واقعی به نظام و حکومت نیست؟! اگر چنین است، پس چرا نظام، در برابر رأی مردم و یا افرادی که بر رأی مردم تأکید دارند، ایستاده است؟!
۷. آیا واقعاً بهنظرتان این صحیح است که هرکس از شما انتقاد کرد، یا تخریب شود یا به او تهمت ناروا زده شود یا حذف گردد؟! و اگر این مسئله در زمان امام خمینی (ره) اتفاق میافتاد، چگونه با آن برخورد میکردند؟ آیا واقعاً در زمان امام نیز کسی از امام انتقاد میکرد، تکفیر و طرد میشد؟!
۸. من میدانم که شما در حال حاضر، منتقدین را با مهر «برانداز» یا «وابسته به دشمن» طرد میکنید، ولی آیا واقعاً به این نتیجه رسیدهاید که همه منتقدین، مخالف و دشمن هستند؟ آیا راهی برای گفتوگوی ملی و تفاهم نمانده است؟ چرا جوانان نخبه و بااستعداد باید حذف شوند و یا از کشور خارج شوند؟ چرا از بین نخبگان کشور، فقط برخی باقی ماندهاند و بقیه یا در حاشیهاند یا فراری؟!
در پایان از حضرتعالی میخواهم بهجای هرگونه واکنش ناشی از تهمت و طرد، که فرمولی مجرّب برای افکار مخالف خواهد بود، این کلام را منطقی و منصفانه بررسی فرمایید. و نسبت به هر مغایرتی که حق پاسخ میدهید، ذکر کنید. در این صورت، ملت مظلوم ایران آنرا قضاوت میکند. و اگر نگویید، در تاریخ ایران، نسل آینده، شما را با عملکردتان خواهد شناخت. با آرزوی سلامتی برای شما، و طلب خیر برای ملت ایران، به سخن خاتمه میدهم.
سرم اگر برود
به دل هراس ندارم، خدا جوان من ست
هماره مست حقم و پر توان من ست
کسی به غیر خدا هیچگاه نظر نکرد
کسی به غیر خدایم، به دل، درون من ست
هماره دست خدا بوده دستگیرم
به وقت سختی و میدان، امید من من ست
اگر هزار وطن در دفاع ارزش اوست
سرم اگر برود، به فدای وطن من ست
اگه همه بگیرند، خدا کنار من ست
به لحظههای خطر، ضامن و نگار من ست
همیشه در نظم عشق و باور علی من ست
به وقت حادثهها، استوار من ست
به وقت تنگی، اگر نقش قافلهسالارم
همیشه دل من آنست که افتخار من ست
خدای من به من گفت، که امتت مردم
نشان روشن و عز، افتخار من ست
که راه عشق و لقای خدای من باشد
که این طریق، طریق این دیار من ست
به شعر و عشق و فریاد، امید دارم باز
که از طریق حق این فریاد، شعار من ست
در سینه سطر من، قلبی کوچک برای ملت بزرگ ایران میتپد.
قاسم شعله سعدی
۱۳۸۱/۹/۱۴