ملت غارت شده ایران
۱- مرگ یک کودک ۵ساله مراکشی که دچار حادثه شده بود و علیرغم تلاشهای مامورین امداد جان سپرد ملت مراکش بلکه جامعه جهانی را تکان داد اما همزمان با آن ، چرخاندن «سر بریده عروس ۱۷ ساله »اهوازی در خیابان بین مردم بی تفاوت توسط شوهرش هیچکس را تکان نداد.
۲- خودسوزی یک دستفروش در تونس و برافراشتن پرچم مبارزه توسط بانوی وکیلی شجاع ، انقلابی بپا کرد که «بهار عرب »نام گرفت و ده ها حکومت را سرنگون کرد اما «خودسوزی »مکرر بجان آمدگان ما که آخرین نمونه اش خود سوزی دستفروش خرم آبادی بود عکس العمل کسی را برنیانگیخت.
۳- اجحاف به «دستفروش معلول »و نیز اجحاف به «زنی سرپرست خانوار »که با پس انداز خود جوراب خریده بود تا با فروش آن فرزندان خردسال خود را سیر کند عکس العمل هیچکس را در پی نداشت.
.
۴- تخریب یک اتاق بلوکی که سرپناه یک زن سرپرست خانواده در بندرعباس بود با وجود «ناله های کودک خردسالش »هیچ عکس العملی بر نیانگیخت.
۵- بریدن سر دختر ۱۳ ساله در خواب با داس توسط پدرش رخ داد ولی آب از آب تکان نخورد.
۶- پدر و مادری پسر هنرمند چهل ساله خود را مثله و دختر خود را کشتند کسی به روی خود نیاورد.
۷- وکلای دادگستری تصمیم داشتند در مورد قتل عام مردم در رابطه با ویروس کرونا اقدامی قانونی کنند (در همان مرحله تصمیم و نه اقدام )بازداشت شدند حتی همکاران وکیلشان تکان نخوردند.
۸- اساتید به جرم اظهار نظر علمی از دانشگاه اخراج میشوند حتی همکارانشان و دانشجویان کاری نمی کنند.
۹- معلمین بازداشت و در بازداشتگاه «معلم پیر شکنجه »شده ولی اعتراضات معلمان کم و بیش حول همسانسازی و رتبه بندی دور میخورد و فقط گهگاه از آن محدوده فراتر میرود.
۱۰- زندانیان سیاسی که برای دفاع از حقوق و کرامت ما به زندان محکوم شده اند به انحاء گوناگون به قتل می رسند و ما به روی خود نمی آوریم.
۱۱- در صد بزرگ مردم انتصابات ریاست جمهوری را به رفراندوم (نه به جمهوری جور و جهل و فساد )تبدیل کردند اما رهبر غیر قانونی یک قاتل ۶ کلاسی عضو کمیته مرگ را به عنوان رییس جمهور به ملت فرهنگ ساز تحمیل نمود و در مقابل این ننگ کسی بر نیآشفت.
۱۲- کسی که خود به فقدان شرایط خویش اقرار داشت و به بی لیاقتی خود معترف بود تا آنجا که گفت باید خون گریست برای جامعه اسلامی که حتی تصور رهبری او را کنند اما بر خلاف قانون و باتقلب و باخیانت رفسنجانی و خیانت خبرگان جایگاه رهبری را غصب کرد و ۳۳ سال است که ملک و ملت را به قهقرا کشانده و بخاطر سیاستهای مملکت بر باد ده و برنامه اتمی ، کشور را تحت «تحریمهای کمر شکن »و نیز «تهدید نظامی »قرار داده و به ریش ملت میخندد و ما در انتظار منجی از خارج یا کسی که قرار است روز جمعه بیاید نشسته ایم.
اگر بخواهم دردها را بگویم مثنوی هفتاد من کاغذ شود اما چه باید کرد؟
چه باید کرد؟
۲۰ سال به اصلاح طلبی فرصت دادیم ولی به قهقرا رفتیم و در فرجام نافرجام آن، کرکس و اغتشاشگر خطابمان کردند.
.
اکنون که نه امکان «اصلاح »نظام وجود دارد و نه نظام را میتوان« تحمل »کرد راهی جز تغییر رژیم باقی نمی ماند.
اما چگونه؟
آیا با تکرار اشتباهات گذشته و قیام بدون وجود هماهنگ کننده و بدون برنامه و مدیریت نشده حلال مشکل خواهد بود آنهم وقتی که گرایشی بر طبل «مبارزه مسلحانه »میکوبد و جریانی به «بی عملی »فرا میخواند؟
آیا زمان آن نرسیده که در راستای ایفای مسئولیت ملی «شجاعت را با خرد »در هم آمیزیم و از بین هشتاد و چند میلیون هم میهنان چند نفر را که «صداقت و ظرفیتشان »را باور داریم برگزینیم و مدیریت اعتراضات را به آنها واگذاریم و از آنها بخواهیم در راستای مسئولیتی که میپذیرند «برنامه» ارائه نمایند و مبارزات را «مدیریت »کنند؟ و ما برنامه هایی که ارائه میدهند را اجرا و از برگزیدگان خود حمایت عملی نماییم؟
سر افراز ملت ایران
پاینده ایران
جنبش راه سوم- راه نجات ایران
قاسم شعله سعدی
جنبش وحدت ملی ایرانیان
فریبرز صارمی
جبهه فراگیر ملی ایران
۱۴۰۰/۱۱/۱۷